به نام ایزد مهربان
گزارش سفر علمی تفریحی سبزوار – جوین ازتاریخ پنجشنبه 16/10/95 الی 17/10/95 به سرپرستی خانم شکفته و راهنمایی استاد لباف و فرهنگسرای فردوسی
پنجشنبه 16/10/95
این سفر از مسیر تقریبی جاده ابریشم صورت گرفت، راهی که از چین به خراسان امروز وارد میشده و از مسیر شهرهای طوس، نیشابور، سبزوار، شاهرود، دامغان، سمنان به ری باستان میرسیده است و از ری که شهری بزرگ بود به سمت قزوین و از آنجا به دو شاخه تقسیم میشده است. از قزوین یک راه به سمت شمال غرب یعنی سراب، تبریز، مرند و خوی و سپس به آسیای صغیر یا روم باستان وارد میشده است. راه دیگر به سمت جنوب غرب یعنی به سوی همدان و بعد کرمانشاه و درنهایت به بینالنهرین میرسیدهاست.
سبزوار جایگاه آخرین فیلسوف ایرانی حاج ملاهادی سبزواری است و سرزمین سربداران -جنبش انقلابی شیعه در مقابل مغولها- می باشد. بزرگترین مورخین ایران مثل بیهقی و جوینی از این سرزمین بودهاند.
بازار کولی ها در سبزوار تنها جایی است که در ایران، این قوم سکونت دارند. ما در این مسیر به انواع سازهها مثل کاروانسرا، آتشکده و یخدان برخورد می کنیم.
بزرگترین آتشکده به نام آذربرزین مهر که مربوط به کشاورزان و پیشهوران بوده است، در ریوند سبزوار قرار دارد.
ابوسعید ابوالخیر نیز در این مسیر رفت و آمد داشته که اوضاع و احوال ساکنان سبزوار را در دورههای مختلف نوشتهاند. در طول مسیر از برخی جاذبههای تاریخی مانند قدمگاه نیشابور بازدید شد و درضمن حرکت در اتوبوس به نکاتی اشاره شد که به اجمال نقل میشود.
قدمگاه نیشابور:
در سال 200 هجری قمری امام رضا (ع) مدینه را به سمت مرو ترک کردند که جنبه سیاسی داشته و هدف نهایی این بوده که خلافت از خاندان عباسی به خاندان علوی انتقال یابد. زیرا، اگرچه ابومسلم خراسانی عباسیان را جانشین امویان کرد. ولی عباسیان بدتر از امویان بودند و منصور عباسی ابومسلم را ناجوانمردانه قطعه قطعه کرد.
خاندان سهل خراسانی بودند و دو برادر به نام حسنابنسهل در بغداد و فضلابنسهل در مرو در دستگاه خلافت هارون و مأمون بودند و می خواستند دستگاه خلافت را از عباسیان به علویان منتقل کنند. امام رضا (ع) اندیشمند و فرهیخته بوده و ولیعهدی را پذیرفتند.
امام رضا (ع) از خوزستان، فارس، شمال شیراز، یزد، طبس و بردسکن گذشتند و 24 کیلومتر مانده به نیشابور در منطقه زمانآباد وارد جاده ابریشم شدند. سپس به سمت رباط طرق و سناباد (روستای ییلاقی و سلطنتی) و از آنجا به سمت مرو رفته و 2 سال در مرو مانده و در بازگشت به طرف سناباد شهید شدند. امام رضا (ع) بعد ار ترک نیشاب.ر، در کنار راه ابریشم و 23 کیلومتری شرق نیشابور در رباط سعد شب خوابیدند و صبح روز بعد به قدمگاه که یک منطقه ییلاقی و خوش آب و هوا بوده رفتند و نماز ظهر را در آنجا اقامه کردند و برای جمع زیادی از همراهان و مسافران موعظه کردند و سپس راه خود را بهسوی مرو ادامه دادند.
در روستاهای اطراف قدمگاه، علویان بودند که مخالف عباسیان بودند و از امام استقبال شایانی کردند.
در قدیم هر خانواده یک رنگ داشتند علویان رنگ سبز، عباسیان رنگ سیاه و زرتشتیان رنگ سفید را انتخاب کرده بودند.
علویان یک قطعه سنگ سیاه را برداشته و ردپایی را روی آن حک کرده بودند (بصورت نمادین) به این معنی که پا روی عباسیان گذاشتهاند ولی بعد جنبه تقدس پیدا کرد.
در زمان صفویه که شاه عباس در سال 1011 هجری قمری پیاده به مشهد آمد و در قدمگاه توقف کرد، دستور داد برای آن سنگ بقعهای ساخته شود که همان بقعه قدمگاه است و ساخت آن از 1011 تا 1090 طول کشید و در زمان شاه سلیمان به بهرهبرداری رسید. ابتدا سنگ در روی زمین بود و سپس در دیوار نصب شد. در حال حاضر برروی آن ضریحی نصب کردهاند.
شاه عباس صفوی در سال 1011 که پیاده به مشهد آمد، دومین چهارباغ پس از اصفهان را در قدمگاه ساخت و باغ معلق نیز درست کرد. بهعلاوه، دو کاروانسرا و حمام نیز در منطقه قدمگاه ساخته شد. جهت آبیاری باغها از آب چشمهای استفاده میشد که گویا پیش از اسلام جاری بوده و بعدها به چشمهی رضوی نامگذاری و آب آن جنبهی تیمّن بهخود گرفت. درحالیکه مصرف آن آب از نظر بهداشتی مناسب نیست.
کاروانسرا:
مطالعهی کتاب کاروانسراهای خراسان که توسط آقای لباف نوشته شده است، توصیه میگردد. کاروانسرا از دو کلمه کاروان و سرا که هر دو ایرانی هستند تشکیل شدهاست. حداقل از زمان هخامنشیان کاروانسرا داریم و در تاریخ هرودت در مسیر راه ابریشم و راه شاهی از مهمانسرا نام بردهشدهاست. خان، فندق، رباط، مدرسه و .....اسامی مختلف آن است. کار آن پذیرش مسافران و کاروانها بوده و تا تولد ماشین و زمان قاجار بسیار مهم بودند.
رباط:
برای اولین بار نام آن از کلمه ربط که به معنی اسب بسته است، در قرآن مجید آمده است و مثل چاپارها در ایران است. پس واژه رباط با اسلام متولد شده است. در صدر اسلام مسلمانها برای اینکه از خود دفاع کنند در مرز کشورهای اسلامی سنگرهایی ساختند (مثل اوایل انقلاب) و اسم آنها را رباط گذاشتند که اسب های آماده و افراد آماده در آن، آمادهی نبرد و دفاع باشند. این رباط ها تا 200 سال که مرزهای اسلام تثبیت نشده بود محل دفاع مسلمانان بوده است. ( مثلاً در خراسان هر چند ماه قیام و شورش رخ میداد).
از اوایل قرن سوم هـ.ق که جنبش ها سرکوب شد، رباط ها خالی شدند و پس از آن کمکم عرفان در ایران پا گرفت و صوفیان و عارفان یک حالت انزوا و گوشهنشینی پیش گرفته و به این رباطهای نیمه خراب روی آوردند و به آن ها خرابه گفتند. ( خرابه = خور به معنی خورشید + آبه = معبد خورشید )
تا قرن 4 و 5 هجری قمری که سامانیان و غزنویان آمدند خصوصا سامانیان که علم آموز بودند و شکوه علم در ایران و خراسان در دوران سامانیان بود. ابوریحان بیرونی در خوارزم و ابوالوفای بوزجانی در بغداد کسوفی را پیشبینی و رصد کردند و حجم زمین را محاسبه کردند که نشانه اوج علم و دانش آن دوره بودهاست.
ابنسینا نیز مربوط به این دوره است. تمام جشن های ایرانی مثل نوروز و مهرگان و غیره توسط ابوریحان بیرونی گفته شده است. حاکم نیشابور در یک دوره صد ساله، بیش از دو هزار دانشمند بزرگ را فقط در نیشابور ذکر میکند. در این زمان خرابهها که خانقاه بودند مرمت شده و به مدرسه تبدیل می شوند تا زمان تیموریان.
در زمان تیموریان جاده ابریشم کوتاه شده و مقصد نهایی آن هرات و مشهد شد. خیل مسافران و زائران به هرات و مشهد حرکت میکنند و تجارت رونق میگیرد و دیگر رباط و کاروانسرا یکی شده و قابل تشخیص نیستند. رباط = کاروانسرا (در زمان صفویان نیز به علت رونق تجارت شاه عباس 999 تعداد کاروانسرا میسازد).
کاروانسراهای دشت، کوهستان، کویر، شهر و ... داریم و از نظر مصالح سنگی، آجری، خشتی، گلی و در شمال چوبی و غیره و کاروانسرای باز و بسته داریم.
کاروانسراها ساختمانهای عامالمنفعه بودند و افرادی مانند امیرعلیشیرنوایی (کاروانسرای امیرعلیشیر نوایی در سنگبست) و حسنبنعلیبنماه (کاروانسرای ماه) برای بهبود وضعیت مردم و مسافران اقدام به ساختن آن میکردند. کاروانسرای بیبی که حاصل عمر یک زن با نخریسی بوده است در ده ظهیر آباد تربت حیدریه احداث شده است. برخی کاروانسراها شاهی بوده و مانند کاخ ساخته شده است مثل رباط شرف در نزدیکی سرخس.
در مجموع کاروانسرا تا پیش از تولد ماشین یکی از مهمترین تأسیسات رفاهی و ایمنی و اقتصادی مسافران . بازرگانان محسوب میشد و برای زائران آنقدر اهمیت داشت که تعداد زیادی از آنها را واقفینی جهت استفاده زوار در راههای زیارتی میساختند.
مرحله:
هر 6 تا 10 کیلو متر راهپیمایی در ساعت و هر 4 تا 5 ساعت راهپیمایی، استراحت در کاروانسراهایی کوچک به نام مرحله انجام می شد. ( فاصله هر مرحله تا مرحله بعدی 24 تا 40 کیلو متر بوده است. )
منزل: کاروانسراهایی که از مرحله بزرگتر بوده و به فاصله 50 تا 60 کیلو متر از هم جهت اقامت شب مسافران ساخته می شده است.
منزل زعفرانیه:
پلان این کاروانسرا صفوی است که تمام تجهیزات مانند آب انبار، یخدان و چاپارخانه را دارد.
مصطفی قلی خان نوری حاکم سبزوار در زمان ناصرالدین شاه منزل زعفرانیه را به شیوه قاجار بر روی پلان صفوی می سازد. هشتی آن به صورت هشت ضلعی است که محل ورود مهمان در بیرونی بوده است.
پیشخوان این رباط که دارای پیشآمدگی است، تداعی کنندهی کسی است که برای مهمان آغوش گشودهاست. 9 برج دارد که کار این برجها دیدهبانی و جلوگیری از رانش دیوارها است. شاه نشین آن دو طبقه و چهار ایوان، حجره به عنوان خوابگاه برای مسافران، غرفه و مالبند یا طویله بهمنزلهی پارکینگ امروزی دارد. این کاروانسرا مشتمل بر دو بخش تابستانی و زمستانی است. یعنی قسمت کاروانسرای باز و بدون سقف = تابستانی و کاروانسرای بسته با سقف = زمستانی است.
یخدان:
یخچالها چاله هایی از یخ بوده که در بالای کوهها ساخته میشدند. یخدان ها فضاهایی جهت ذخیره سازی یخ در دشت بوده که به صورت کله قندی و با مصالح گلی خشتی درست می شدند که مانند یخچالهای خانگی سرما را نگه میدارند.
وقتی در زمستان باران می آمد باران را بداخل خرمنها هدایت می کردند و این آبها یخ می زد و دوباره آب را برروی یخها رها میکردند تا مجدد یخ بزند و این کار را تا جایی ادامه میدادند که قطر یخ به یک متر برسد. سپس یخها را قالب قالب به شکل مکعب برش داده وداخل یخدان میچیدند. کف یخدان را با ذغال و کاه و پوشال پر می کردند و یخ ها را روی آن می چیدند و سپس روی آن را با پوشال و کاه می پوشاندند و در فصول گرم یخ ها را نوش جان می کردند. شغلی به نام یخ فروشی در قدیم نیز داشتیم.
سوال باستان شناس این است که انسان چگونه زندگی می کرده و باستان شناسی یا اسطوره شناسی یا مردم شناسی علمی است که انسان براساس آنچه که از او بدست آمده است تعریف می شود.
تپه سفالی یا دامغانی سبزوار:
این تپه با مساحتی حدود 150 هکتار در داخل شهر سبزوار وجود دارد که سفال ان مربوط به دوره برنز در حدود پنج تا شش هزار سال پیش است.
آقای گاراژیان در این منطقه کاوشهایی انجام داده و بر بقایای معماری و اشیاء و آثار فرهنگی فراوانی دست یافتهاست. آنچه مسلم است اینکه تپه دامغانی از گذشتههای دور زیستگاه بااهمیتی بودهاست.
مصلای سبزوار:
سبزوار تا قرن هشت هجری به صورت قصبه و روستا بوده و در کنار ان شهری به نام خسروگرد وجود داشته، پس از قیام سربداران تبدیل به شهر می شود. مصلا اسم مکان به عربی بوده و محل نماز دسته جمعی در عیدها و محل تجمع و گرد هم آیی نیز بوده است. مسجد مکان نمازهای یومیه بوده و مصلا نیاز به زمین وسیع داشته و در حاشیه شهر ساخته میشدهاست. پلان آن به صورت یک ایوان به اضافه چهار طاق بوده (پلان آتشکده) و آن ایوان در واقع بهمنزلهی ماکت بزرگ شدهی یک محراب است که از دور دیده میشود.
هر محراب یک قاب بیرونی به اضافه درب دارد. از انتهای محراب مشعل به صورت شمع، چهل چراغ یا فانوس آویزان بوده که به تعبیر قران که گفته الله نور السماوات و الارض، نماد خداوند بوده یعنی در و انتهای محراب به خانه خدا و کعبه باز می شود.
در معماری قدیم حرکت معمار مفهومی بوده و قلم حرمت داشته و نوشته ها حکمت. هنرمند و معمار حکیم نیز بوده است.گنبد در جغرافیا و جهان بینی معمار تداعی جهان آفرینش بوده و در انتهای همه گنبدها نقش خورشید را داریم.
ایوان: هرکدام از پایه ها به منزله یک انسان است و حرکت طاق نماد دست انسان است که در نوک ان دستها به هم رسیده و اتحاد حاصل می شود. حرکت نیز رو به بالا و رو به آسمان است.
مصلای سبزوار مربوط به دوره ایلخانی و سربداران درقرن هشت هجری بوده است.
تا دوره تیموری معماری بنا ها لخت بوده است ولی از دوره تیموری به بعد یک تحولی در معماری پیش آمد که ابتدا بدنه را لخت با گل و خشت و.... میساختند و سپس روی آن را با کاشی و نقاشی می آراستند مثل مسجد شاه و شیخ لطف الله در اصفهان دوره صفویه.
مسجد جامع سبزوار:
مسجد جامع سبزوار مربوط به دوره شهریت سبزوار و قرن هشت هجری است. ساختمان ان مثل مصلا به اضافه مناره است مناره ها پشتیبان ایوان بوده تا رانش نکند.
از دوره خوارزم شاهی بناهای خراسانی دو ایوانی به اضافه شبستان های متعدد است. مسجد جامع سبزوار از نوع بنای دو ایوانی بوده است و کاشی ها و بناهای اضافه شده از بناهای چهل و پنجاه سال اخیر است.
مقبره امام زاده یحیی: که معماری داخلی آن مربوط به قرن 4 و 5 هجری قمری و معماری خارجی آن مربوط به دوره قاجار است.
مسجد پامنار:
این مسجد در قرن 2 و 3 هجری ساخته شده و در قرن 4 مناره به آن اضافه شده است. امروزه این مسجد با وسعت تقریبی 350 متر مربع مشتمل بر شبستان ستون دار و صحن در ضلع جنوبی است. عناصر تزیینی این مسجد شامل کاشی کاری، آجرکاری و کتیبه های آجری است. مناره آن به ارتفاع 17 متر و جنبان بوده و قدیمیترین مناره ایرانی است.
خانه بقراط:
این خانه مربوط به یک طبیب و داروساز سنتی بوده و سبک معماری آن غربی و قرن 13 و اواخر دوره قاجار است. قرار است موزه طب سنتی سبزوار شود.
رباط کانون یا موزه مردم شناسی سبزوار:
در سال 1291 هجری قمری توسط فردی خیر به نام فرامرز خان سبزواری جهت پذیرایی زوار امام رضا ساخته شده است. پس از اختراع ماشین و در سال 1320 به نوانخانه جهت سرپرستی مساکین و فقرا تبدیل شده است. در سال 1375 هجری شمسی توسط میراث فرهنگی به موزه مردم شناسی سبزوار تبدیل شده است. رباط چهار ایوانی و تشکیلات آن مانند رباط زعفرانیه است.
آرامگاه اسرار:
حاج ملا هادی سبزواری فیلسوف، حکیم و عارف مشهور قرن 13 هجری در سال 1212 هجری قمری متولد شد. در 8 سالگی با قرآن و علوم اسلامی آشنا شد و در سبزوار تحصیل می کرد و سپس به اصفهان رفته و با فلسفه اشراق آشنا شد سپس به مشهد آمده و 5 سال به تدریس حکمت مشغول شد. در اواخر سلطنت فتحعلی شاه به سفر حج رفت که سه سال طول کشید، در بازگشت به طور ناشناس وارد کرمان شد و 10 ماه در مدرسه خاندان قلی بیک به عنوان خدمتگذار کار کرد و سپس با دختر دربان مدرسه ازدواج کرده و پس از ازدواج به سبزوار عزیمت نمود. وی در اشعار خود اسرار تخلص می کرده و پس از 77 سال عمر گرانمایه به سال 1289 هجری قمری در سبزوار وفات یافت. آخرین فیلسوف ایرانی بود و در سال 1341 انجمن آثار ملی ایران آرامگاهی با سبک معماری ایرانی از دوران ساسانی تا سلجوقی برای او ساختند.
ندیمان وصیت کنم بشنوید که عمر گرامی به اخر رسید
چو این رشته عمر بگسسته شد به آغاز انجام پیوسته شد.
اسرار
جمعه 17/10/95
منطقه بیهق:
شهر قدیمی سبزوار بیهق یا خسروگرد بوده است که در زمان حمله مغول شهر ویران شده و حدود 70 هزار نفر کشته شدند. در سال 724 هجری قمری قیام سربداران به رهبری عبدالرزاق شکل گرفت و پس از آن قصبه سبزوار که روستا بود به مرکز جنبش سبزوار تبدیل شد.
از قرن 8 به بعد خصوصا دوره تیموری و صفوی سبزوار بزرگ شد ولی پس از مدتی در اثر زلزله و قحطی نتوانست همگام با نیشابور رشد کند.
سبزوار کنونی بر روی سبزوار قدیمی ساخته شده است و دو سه سال قبل در چهارراه بیهق چاله ای در اثر خراب شدن آب های تحت الارض و قنات ها که در اثر ساخت و ساز خراب شده اند به وجود امد و باعث زحمت اهالی سبزوار شد. مسجد جامع نیز آب در زیر آن است.
سبزوار و بیهق ولایاتی از نیشابور بوده و خراسان را به بسطام و شاهرود متصل می کرده و در سالهای اخیر ( 1386 ) بخش جوین وجغتای از آن جدا شده است. از نظر اقتصادی وضعیت آن خوبست و دشت آن حاصل خیز است، دربین دو کوه در شمال ( جغتای ) و جنوب ( امام زاده یا کوهسرخ کاشمر ) قرار دارد. بستر راه ابریشم است، محصولات کشاورزی بیشتر گندم، جو و در قدیم پنبه است.
بیشتر روستاهای جنوب آن بخاطر کمبود آب در دشت جوین وجغتای متروک شده است.
بر اساس پژوهش های باستانشناسی تپه فریزی با قدمت 7000 تا 8000 سال پیش مربوط به دوران مس وجود دارد.
قسمت جنوب سبزوار پس از کوهسرخ کاشمر کویری است.
منار خسرو گرد:
منار به معنی اسم مکان نار و نور است که در قدیم حکم رسانه را داشتند، مشعل در بالا آن می گذاشتند و خبر رسانی می کردند. دارای 2 تا 3 کتیبه است و سال 505 هجری قمری در زمان حکومت سلطان سنجر ساخته شده است. بر بدنهی منار خسروگرد تزئینات آجری بسیار زیبایی وجود دارد. وقتی به بدنهی تزئینات میل خسروگرد تأمل کنیم متوجه اینواقعیت میشویم که هنرمندان ایرانی علاوه بر حکمت، حس انساندوستیوافر داشته و به چشم و ذائقهی انسانها احترام گذاشتهاند. در زمان
ناصرالدین شاه در قسمت پایین آن اطاقک ساخته شد. میل رادکان در چناران یک برج مقبره است که توسط خواجه نصیرالدین طوسی ساخته شده است.
شهرستان جوین:
دشت جوین و کوههای جغتای قبلا جزو اسفراین بوده و 40 یا 50 سال قبل به سبزوار ملحق شدند و از سال 1386 مستقل شدند. شهرستان جغتای که مرکز آن جغتای می باشد 37 آبادی دارد که 18 عدد آن مسکونی و 19 تای آن متروکه است.
شهرستان جوین مرکز آن نقاب است و 115 آبادی دارد که 48 مسکونی و 67 تای آن متروکه است.
آب و هوای آن معتدل و در تابستان گرم میباشد، محصول آن گندم و چغندر قند است، کارخانه چغندر قند دارد و متاسفانه به خاطر حفر چاههای عمیق جهت کشت چغندر قند قناتها خشک شده و روستا ها متروک شدند.
دشت جوین مانند دشت سبزوار در مرز خراسان و سمنان بوده که بعلت خوش آب و هوا بودن مورد توجه پادشاهان بوده است. زیرا شاخهای از راه ابریشم از این دشت عبور میکردهاست. خیل عارفان و دانشمندان و مورخان خراسانی زادهی این دشت بودهاند.
مسجد آق قلعه:
این مسجد در جوین قرار داشته و در سال 617 هجری قمری مغولها بعد از گرفتن هرات، مرو، سمرقند، زاوه و نیشابور یک میلیون و 700 هزار نفر را در نیشابور و 70 هزار نفر را در سبزوار کشتند و از سال 640 هجری قمری از کار خود مغبون شده و از دبیران ایرانی کمک خواستند تا حکومت را سر و سامان دهند. هرات را در سال 640 بازسازی کردند و طوس را در سال 641 به مرکز ایلخانان مغول تبدیل شد.
دو خانواده در ایران مغولها را بهراه آوردند.
1- در قسمت غرب و آذربایجان خانواده رشیدالدین فضل الله که توانستند در سلطانیه زنجان آرامگاه عظیم اولجایتو و در مراغه رصد خانه، در تبریز شهر فرهنگی به نام شنب غازانی و ربع رشیدی ( که مدرسه، مسجد، دانشگاه و .....) احداث کنند. فرهنگ و ادب ترقی کرد که حاصل آن زاده شدن بزرگانی چون مولانا، حافظ و سعدی میباشد.
2- در خراسان خانواده جوینی این کار را کرد. و عطاملک جوینی نویسنده تاریخ جهانگشای جوینی عهده دار این کار شد.
رشیدالدین فضل الله مرغزار و چمنزار سلطانیه را تبدیل به شهر سلطانیه کرد و بزرگترین گنبد آجری جهان به ارتفاع 54 متر به نام گنبد اولجایتو را که مقبره سلطان محمد خدابنده است را بنا کرد.
به تقلید از او جوینی ها نیز می خواستند این کار را بکنند و شهر بزرگی ایجاد کنند و حصار و مسجد را ساختند ولی مسجد نیمه تمام ماند و فقط ایوان جنوبی یا قبله ساخته شد. گنبد سلطانیه در سال 713 به اتمام رسید و این مسجد در 712 تمام شد. قابل مقایسه با مسجد جامع ورامین است و قرار بوده دو ایوانی باشد و معماری خاص دوره ایلخانی را دارد.
قلعه آق سفید:
در کنار مسجد آق قلعه، قلعه ای وجود دارد که ارتباط به شهر آق قلعه ندارد. این قلعه یک پادگان نظامی و اردوگاه بوده و مسکونی نبوده است. مصالح ان گل و خشت و شیوه معماری به سبک قاجار و بصورت تالار و سالنهای بزرگ است. از دوران قاجار یک عده مانند شیبانی ها در طبس، زعفرانلوها در شمال خراسان و غیره علم استقلال و خود مختاری به پا کردند و این قلعه توسط سلیمان خان قلیچی ساخته شد و سرباز جمع کرد. در دوره فتحعلی خان قاجار، عباس میرزا پسرش مراد میرزا را به جنگ با سلیمان خان فرستاد و او را سرکوب کرد.
مسجد جامع خسروشیر:
شاهکار معماری خراسانی بوده است. مسجد جامع در شهرهای بزرگ ساخته می شده و این مساجد بسیار بزرگ بوده اند. زمان آن دوره ایلخانی و همزمان با مسجد آق قلعه و آرامگاه اولجایتو است. دو ایوان اصلی و قبله داشته و از اصالت بالا و ساختار فاخر یه صورت گچ بریهای برجسته برخودار است. تزیینات طاق و زیر پایه وکتیبه دارد و این مسجد بین روستای عباس آباد و خسرو شیر است.
چهار سال قبل آجرهای زیر پایه دزدیده شده و میراث فرهنگی با مرمت و احداث دیوار کمکی آن را از تخریب نجات داده است.
آرامگاه نجم الدین کبری:
خواجه نجم الدین کبری عارف نامی قرن ششم و هفتم و بنیانگذار مسلک کبرویه است. این آرامگاه در دوره ایلخانی ساخته شده و الهام گرفته از چادرهای مغولهاست. فضای اصلی آرامگاه با طرح و نقشه ای مربع شامل گنبدی مخروطی بر فراز یک ساقه هشت ضلعی است. این بنا فقط یک مقبره و آرامگاه نبوده است و کارکرد عبادی و فرهنگی نیز داشته است که نشانه این است که این فرد یک شخصیت بزرگ بوده و منطقه جوین و اسفراین نیز ظرفیت داشته که از تمام جهان به این منطقه بیایند.
آقای لباف روی این بقعه کارهای میدانی انجام داده و در مقاله وقف میراث جاویدان در ویژهنامه خراسان این فرضیه را طرح کرده که با توجه به ندیدن جنازه نجم الدین در میان کشتگان در خیوه بعد از قتلعام مغولها و حضور اشخاص کبرویه در این مناطق، نجم الدین پس از حمله مغولها به خیوه و کشته شدن مردم خیوه به این منطقه آمده است. که این نکته در کنفرانس عشق آباد نیز مطرح شده و مورد استقبال قرار گرفته است.
پس از بازدید آرامگاه نجم الدین کبری و استفاده از سخنان استاد لباف که چون گنجی در میان ما و روشنگر راهمان هستند و همنشینی با دوستانی لطیف تر از گل و زلال تر از آب و سفری خاطره انگیز با دلی شاد و جانی که تشنه دیدن و شنیدن است به مشهد باز گشتیم.
به امید شناخت هر چه بیشتر ایران زمین و آینده ای روشن
گزارشگر: خانم دکتر فیروزی
تدوین: ساره مؤذن
(برای دیدن عکسهای سفر می توانید به فایل فشرده این سفر مراجعه فرمایید)