نوروز در تاجیکستان
پس از سفر هرات در پاییز سال1386 ، و سفر تاجیکستان در تابستان 1387 دومین سفر دسته جمعی و برون مرزی فرهنگسرای فردوسی در نوروز امسال صورت گرفت. هدف این سفر که مدیریت عالی علمی آن را، مدیر عامل محترم فرهنگسرا و راهنمایی آن را جناب آقای مهدی سیدی ، عضو هیت مدیره، به عهده داشتند و هفت روز به طول انجامید (26 اسفند 1389 تا 4 فروردین 1390)دیدار از برخی اماکن تاریخی و فرهنگی تاجیکستان، ملاقات با بعضی چهره های علمی وادبی این کشور ومهمتر از این دو، تجربه ی حضور در میان مردم هم زبان ، هم فرهنگ ومهمان دوست این سرزمین و شرکت در جشنهای نوروزی آنان بود .
مسافران این سفر به رغم تنوع و تفاوت شغلی ( پزشک ، مهندس ، محقق، مدرس ، موسیقیدان) - اغلب از اعضای فرهنگسرای فردوسی یا وابستگان و نزدیکان آنان بودند و تعلق خاطری عمیق ، مشترک و کمابیش برابر به سرزمین تاجیکستان ومردم خون گرم و نجیبش داشتند. همین علاقه واحساس واحد و در نتیجه حظ مشترک بود که تا حدودی جای خالی مهمان برجسته ی گروه ، استاد شفیعی کدکنی را-که به سبب درگذشت مرحوم ایرج افشار نتوانستند در این سفر با ما همراه باشند ـ در جمع سی نفره ی آنان پر می کرد.
گرد همآیی هر شبه ی این جمع در تالار بزرگ ساختمانی که توسط فرهنگسرا مهیا شده بود و مرور دیدارهای روزانه و بیان دریافتها و برداشتهای اعضای گروه از مواجهه با ساکنان نادیده ولی عمیقاً آشنای این دیار ـ که هر از گاه با نغمه ی ملایم تار و نجوای دلنشین آوازی نیز همراه می شد ـ در تشدید همدلی و یگانگی این جمع پراکنده و تداعی منظومه ی درخشان آن نیشابوری شهیر بی تاثیر نبود.
زمان کوتاه دیدار گروه از تاجیکستان ، نامناسب بودن راههای زمینی ارتباطی میان دوشنبه ودیگر شهرهای این کشور در اوایل بهار و صد البته وجود جاذبه های فراوان در جشنهای نوروزی پایتخت ومیزبانان فرهیخته و مهربان آن ، اعضای گروه را از صرافت رفتن به سایر نقاط کشور از جمله کولاب و پنجکنت انداخت؛ مخصوصاً که احتمال برگزاری سفری تابستانه هم در میان بود . بنابراین برنامه ی تور نوروزی فرهنگسرا به دیدن مراسم شب و روز سال نوکه شرح مفصل آن مهتاب شبی خواهد و آسوده سری، دیدار ازکانون- یا به قول تاجیکها اتفاق - نویسندگان ، بخش انستیتو شرق شناسی و میراث خطی ، کتابخانه ی فردوسی ، موزه ی آلات موسیقی استاد گورمینج، گورستان مشاهیر (لوچ آب) ، گشت وگذارهای پراکنده در شهر دوشنبه و یکی دو بازار آن ، بعلاوه ی دیدار از چند خیابان ، میدان و پارک زیبای این شهر- که یا نام شاعرو نویسنده ی آشنایی چون رودکی ، سعدی ،حافظ و فردوسی را برخود داشت یا مجسمه ی (یا به قول تاجیکان هیکل) او را در صحنش تعبیه کرده بود- دیدار از میدان ابن سینا گروه را همراهی کردند.
حضور در دو مهمانی خصوصی و تجربه ی نشستن بر سر سفره ی پرتکلف و در عین حال صمیمانه ی تاجیکان خوش لهجه، مهربان و دانشمندی همچون استاد خدایی شریف و منزل شادروان دکتر هادی زاده و نیز شرکت در چند نشست گفت وشنود با استادان ادبیات و موسیقی تاجیکستان از جمله استاد ستارزاده و استاد جوری بیک محدود گردید. از شهرهای اطراف هم به دیدار از محوطه باستانی حصار (شومان) ، مزار مولانا یعقوب چرخی ، عارف برجسته قرن هشتم و بخشی از دره ی ییلاقی و زیبای ورزاب بسنده شد.دیدار دوستانه با سفیر ادیب و شاعر توانای افغانستان در دوشنبه وشنیدن شعرها ودیدن مهربانیهایش در پذیرایی شامی افغانی ، بعلاوه ی تاکید عالمانه ای که بر یگانگی فرهنگی و دور از مرز بندیهای سیاسی سه قوم افغان ، تاجیک و ایرانی داشت از بخشهای به یاد ماندنی این سفر بود .
همچنین شرکت در دو ضیافت نهار و شام که به دعوت رسمی سفیر دلآگاه و خوش ذوق ایران در دوشنبه، آقای دکتر شعردوست، صورت گرفت خود در َآشنایی همسفران با وضعیّت فرهنگی تاجیکستان و ارتباطات این کشور با ایران نقش بسزایی داشت. این سفر نیمروز پنجشنبه به پایان رسید و خاطره ی شیرین این سفر در ضمیر همسفران باقی ماند.
و اینک شعر دکتر یحیی حدادی ابیانه، رئیس هیأت مدیره فرهنگسرای فردوسی که بعد از این سفرسروده شده آمده است:
نوروز 1390 شمسی در تاجیکستان شعر از: دکتر یحیی حدّادی ابیانه
تا موکب نوروز در آید به «فرارود» «ورزاب» شده یکسره چون جنّت موعود
ما را ز سوی «توس» به «شومان» سفری بود همراهی یاران به شکوه سفر افزود
نوروز فراز آمد با پیک بهاری شادی و نشاط است در آن منطقه جاری
تاجیک به نوروز بسی خرّم و شاد است آبشخور فرهنگ ورا توشه و زادست
شادی و طرب شیو ة آن نیک نهادست آدابِ کهن سیره ی آن پاک نژاد است
در کشور او عشق کند جلوه ی بسیار موسیقی و رقص است و لبِ جام و لب یار
از رودکی و رودکِ آن بوی خوش آید با نغمه چنگش سخن نغز سراید
چنگش ز دلِ اهل هنر زنگ زداید شعرش ز پس دورزمان روح فزاید
پژواکِ صدایش همه جا روح نوازست گوئی به دل انگیزیِ بتهای طراز است
فردوسی طوسی است در آن خطّه میاندار تندیس وی آنجاست سرافراز و سزاوار
هر جا سخنِ شعر و شعور است به گفتار آن شاعر نامی است سر و سرور و سالار
مائیم نماینده ی فرهنگ و سرا یش پوینده ی راه ِ وی و جوینده ی رایش
سالِ خوشی آغازگر دور زمان است یکرنگیِ دل همسفر همسفران است
در چهره ی آنان شعف و شوق عیان است با شور و نشاطی که فراتر ز بیان است
این خاطره ی شاد کجا می رود از یاد نوروز خجسته است مبارک به جهان باد